بانو جان .!
راست می گفتی اینجا همه
زخم که ببینند
نمک می پاشند
اینجا کسی نیست
که با لحنی گرم و آشنا بگوید:
سهمِ تو از شعرهایت
این روزهایِ سرد و بی عاطفه نیست!
می خواستم انصراف بدهم
از این گاه نوشت هایی که
آخر تنها نظاره گرِ مرگِ شمعدانی هاست
اما نمی دانم شاید جایی دور
کسی حوالیِ زخم هایِ با من آشنا
چشم انتظار چند کلام
چای دارچین و خندیدن و امید است
نمی دانم .
بریده ام .. چند روزی ست من از این دنیا
از این آدمها
از این همه حسادت هایِ بی جا
از این همه بغض خفه شده در بیخ گلو
از این تلخ خنده ها
بریده ام
بریده ... !
این دنیا برایِ من
برایِ باورهایم
برایِ عاشقانه هایم
سرد است و سنگ
این روزگار
جایِ من نیست
که
نیست
که
نیست
کاش کسی می آمد
دستانم را می گرفت
و می گفت :بیا برویم
برویم ... هرجا که می خواهی
من می آیم
پا به پایِ تو
کاش کسی می آمد!
عادل_دانتیسم
عشق؛ اتفاق نیست
که با آمدن و رفتن ها
از چشم بی افتد
عشق؛ تویی !
وجودت که عشق باشد
می بخشی تمامِ مهربانیت را
حالا اینکه بی حرمتی می کنند
با نامِ عشق
حالا اینکه تفاوتِ آغوش و بوسه هایِ عاشقانه
را نمی فهمند
حالا اینکه تو عاشق بوده ای و عاشقی کرده ای
و ندیدند
عشق؛ باز هم همان عشق است
مثلِ خدا
که ما بی مهر می شویم
ما فراموشش می کنیم
ما نمی بینیم دستانِ نوازشگرش را
اما او باز هم خدایی می کند
باز هم دلش برایِ خنده هایِ ما
تنگ می شود.
نه لالایی می خوانم؛ نه از سرِ دلخوشی کلمات را کنارِ هم چیده ام.. من امروز اگر باز اینجا؛ برایِ تو می نویسم
تنها و تنها یک دلیل دارد.. معنایِ عشق را از محکم زمین خوردن آموختم.. از شکستن و دوباره خندیدن.. اگر تا به امروز نبودم و کم بودم؛ برایِ پیدا کردنِ باورِ از دست رفته ام؛ حوالیِ کوچه پس کوچه هایِ خدا تا می توانستم باریده ام.. امروز آمدم تا باز هم بگویم: عشق؛ تویی.. و عاشقی انعکاسِ خودِ توست در چشمانِ معشوقه ات
قابل توجه کاربران گرامی:
هرگونه کپی برداری از مطالب و موضوع های قرار گرفته شده توسط پایگاه تفریحی گوگولی 94، و انتشار آن به نام خود و یا ذکر منبع شرعا حرام بوده و عرفا پیگیری خواهد شد.
کاربران عزیز! ارائه مطالب جز درد و زمان هزینه نیز دارد خواهشا کپی رایت
را رعایت کنید